حسين (عليه السلام) سرباز ره دين بود/ عاقبت حقطلبي اين بود/ قسم به سفرههاي خالي از نان/ نميدهيم امان به غارتگران/ بريده بادا دست ستمگر/ اللهاکبر اللهاکبر؛ راستش اگر اين شعر را اواسط روايتم از نمازجمعه روز گذشته لواسان مينوشتم، يعني همانجايي که حاجآقا لواساني از ميان جمعيت بلند شد و بعد از اينکه مکبر نماز نامش را صدا کرد و بهسمت جايگاه براي خطبه رفت و يکدفعه اين نوا تمام مصلي را گرفت، آنطور که دوست داشتم حق مطلب ادا نميشد. خصوصا اينکه با هربار خواندن دوباره آن، صداي قرص و محکم پير و جوانهايي که در مصلي لواسان بودند در گوشهايم ميپيچد و خلاصه اينکه حس و حال خاص و ويژهاي دارد.
ماجرا آنقدر فراگير نيست که بخواهم از ميانه راه شروع کنم، اما خب آنقدرها هم سربسته و درخفا نبود، اينکه يک امام جمعه، نمازجمعه را صرفا جايي براي هدايت به تقواي الهي نديد و پرچم عدالتخواهي را در جايي بلند کرد که پر بود از ناعدالتي و تبعيض و مانور سرمايههاي بادآورده! حاجآقا لواساني که از حوالي سال 93 به امامت جمعه لواسان رسيد تا حدود 7 سال بعد، يک تفاوت اساسي با بسياري از ائمهجمعه دارد. تفاوتي از جنس مطالبهگر بودن، عدالتخواه و ضدفساد بودن. منتها اين امامجمعه عدالتخواه و به قول بچههايي که ديروز در آخرين نمازجمعه لواسان حاضر بودند، امامجمعه مشتي، به دلايلي که هنوز مشخص نيست، از اين جايگاه کنار گذاشته شد. نيتي بر روايت اقدامات او در اين چندسال امامت جمعه لواسان ندارم، چون آنقدر طولاني است که اگر گوشهاي از آن را هم بنويسم، بايد چند صفحهاي اضافهتر از روزنامه را در اختيار بگيرم، اما براساس شواهد و آنچه همه مطالبهگران و دلسوزان متفقالقول به آن اشاره دارند، همين خوي مطالبهگري، همين پاي کار بودن و عدالتخواه بودن، علت اين برکناري و کنار گذاشته شدن است.
روز گذشته بهخاطر چند مساله، جمعي از دانشجويان، عدالتخواهان و دغدغهمندان جريان عدالتخواهي در کشور، در کنار عدهاي از مردم لواسان که حسابي ناراحت از کنار گذاشته شدن حاجآقا لواساني بودند، در مصلاي اين شهر گرد هم آمدند و انتقاد و گلايههاي خود را ضمن تقدير و حمايت از اين امامجمعه ابراز کردند. مساله اول اصل همين اقدام بود، چرا امامجمعهاي که اقدامات و مشي و مدل حضور و بروزش در يک منطقه پرفساد تا اين حد موردتوجه عموم مردم بوده و براي حمايت از او چندين و چندبار از اقصينقاط کشور در اين منطقه گرد هم آمدند بايد کنار گذاشته شود؟ مورد دوم، عدم اعلام علت اين اقدام بود. چرا و با چه استدلالي بهيکباره چنين تصميمي گرفته ميشود و شوراي سياستگذاري ائمهجمعه حاجآقا لواساني را با اين حد از اثرگذاري و اقبال عمومي از امامت جمعه لواسان کنار ميگذارد؟ بههرحال از اصليترين مطالبات در چنين اتفاقاتي علت آن است، علتي که در اين فقره هم مثل خيلي ديگر از موارد، فعلا مشخص نيست و نشده! سومين مسالهاي هم که باعث اين گردهمايي و حضور پرشور در نمازجمعه لواسان شد، حمايت از عدالتخواهي و ادامه اين مسير بود. دانشجويان، طلاب و اقشار مختلفي که درد عدالت داشتند و دلسوز اين جريان بودند، از راههاي دور و نزديک، حتي از خوزستان(!) خودشان را به لواسان رساندند، تا در اين مراسم حاضر باشند و ضمن خداقوت و تقدير از حاجآقا لواساني گلايه خود را هم به گوش مسئولان برسانند و بپرسند چرا؟
همه بودند، هم عدالتخواهان و هم امنيتيها!
اواخر هفته گذشته بود که بعد از کنار گذاشتن حاجآقا لواساني از امامت جمعه لواسان تشکلهاي دانشجويي و فعالان اجتماعي و عدالتخواهي نسبت به آن واکنش نشان دادند و برنامهها و تحليلها و البته نامهنگاريهايي را صورت دادند. کمي گذشت، تا اينکه فراخواني از سوي همين تشکلها و فعالان جهت حضور در آخرين نمازجمعه لواسان با امامت حاجآقا لواساني منتشر شد. پيرو همين ماجرا من هم به دو دليل اول حمايت از اين اتفاق و حمايت از چهرهاي عدالتخواه در کسوت امامت جمعه و هم تهيه گزارشي از اين حضور پرشور راهي لواسان شدم. مسير همچون سابق آخر هفتهها پر بود از خودروهايي که به اين منطقه خوشآبوهوا ميرفتند، خودروهايي که اکثرا لوکس و براي صاحبان همان ويلاهاي معروف لواسان است. به نزديکي مصلي رسيدم و چون حدود 1.5 سال بود که آنجا نرفته بودم، گمانم بود که بايد سوالي هم بکنم، منتها خودروهاي انتظامي و حضور ماموران امنيتي و انتظامي خيالم را راحت کرد که راه را اشتباه نيامدهام. جوي سنگين که با دوربين به دست بودن بعضي و تصويربرداري از چهره نمازگزاران عجيبتر هم به نظر ميرسيد. وارد مصلي شدم و چند دقيقهاي با دوستاني که ميشناختم گعدهاي گرفتيم و گپ زديم تا اينکه حاجآقا لواساني آمدند. خوش و بش کوتاهي کرديم تا اينکه موذن اذان داد و از حاجآقا دعوت شد براي آخرين خطبه به جايگاه برود. مصلي رفتهرفته پرتر ميشد. نيروهاي انتظامي و امنيتي هم بيشتر! همهچيز طبق روال هميشگي نمازهاي جمعه پيش رفت، فقط مصلي اينبار پرتر از هميشه بود. حاجآقا که در جايگاه قرار گرفت، صداي شعرخواني جوانان پلاکارد به دست که شعارهاي اعتراضي و عدالتخواهانهاي روي آن نوشته شده بود، بلند شد و اين شعر را خواندند: «حسين سرباز ره دين بود/ عاقبت حقطلبي اين بود/ قسم به سفرههاي خالي از نان/ نميدهيم امان به غارتگران/ بريده بادا دست ستمگر/ اللهاکبر اللهاکبر» سر آخر هم با يک تکبير جانانه همه سکوت کردند و منتظر سخنان و خطبهخواني حاجآقا لواساني شدند.» خطبه اول طبق روال هميشگي نمازهاي جمعه فضاي عبادي داشت و به بيان برخي موضوعات ديني و عبادي گذشت. اما خطبه دوم، متفاوت شد و حاجآقا لواساني که خوب ميدانست اين جمعيت، اين جوانان و عدالتخواهان براي چه آنجا حاضر شدهاند، سر اصل مطلب رفت و آنچه منتظرش بوديم، گفت. نه شلوغي بود و نه بيانضباطي و نه تشويش و نه هيچچيزي که نيروهاي امنيتي و انتظامي منتظرش بودند. همهچيز در آرامش. راستش را بخواهيد يک نوعي از سرخوردگي، نوعي از نااميدي در چشمان و سخنان جواناني که در جمع حاضر بودند، ديده ميشد. خيلي از اينها همانهايي بودند که حدود دو سال پيش و در ماجراي زمينخواريها و ويژهخواريهايي که در لواسان اتفاق افتاده بود در همين مصلي حاضر شده بودند و در حمايت از امامجمعه شهر کلي سر ذوق و کيف بودند. اما اينبار يک حس شکستي همه را آزار ميداد. انگار ليدر اين جريان، رهبريت اين ماجرا در لواسان را از دست داده بودند و نتيجه آنهمه پيگيري و شور عدالتخواهي پوچ بود.
عدالت، فساد و تبعيض؛ 3 مساله اصلي لواسان بود
بالاتر از خصوصيات حاجآقا لواساني گفتم و نوشتم، ميخواستم بيشتر هم بنويسم، اما بهتر اين بود که از حرفهاي خودشان وام بگيرم و اصلا همانها را با هم مرور کنيم. خطبه دوم را تا آنجا که امکانش فراهم بود و سروصداي مصلي و جو حاکم اجازه ميداد، نوشتم. حاجآقا لواساني در خطبه دوم نمازجمعه ديروز گفت: «به فضل الهي 7 سال بنده در اين مکان خدمتگزار نمازگزاران بودم. در اوايل که بنده آمدم، در سال 1393، پدر شهيدي به من گفت اگر ميخواهيد خطبه تقويمي بيان کنيد ما خودمان ميتوانيم. شما بايد ببينيد مشکلات و دردهاي مردم چيست و دنبال همانها باشيد. 7 سال خيلي خوب گذشت. کارهاي نکرده زياد است. اوايل که امامجمعه بودم خدمت حضرتآقا رسيدم، فرمودند شما نميتوانيد تمام مشکلات شهر را حل کنيد. يکي دو مساله را پيدا کنيد و روي همانها کار کنيد و همان مسائل را پيگيري کنيد. اين سخن حکيمانهاي بود. من مشکلاتي را که در منطقه داشتيم، مطالبه کردم. در لواسان اولويت چه چيزي بود؟ منطقهاي خوشآبوهوا با ويژگيهاي خاص خود چه مسائلي دارد؟ با مردم و بومي لواسان جلسه گذاشته و صحبت ميکردم و مشکلات آنها را شناسايي ميکردم. در منظومه فکري جستوجو کردم تا بدانم چه چيزي اولويت است و چه انتظاري از امامجمعه دارند. با مردم نشست و برخاست کردم. از نزديک صحنه را ديدم و مشکلات مردم را احصا کردم. اهداف و آرمانهاي انقلاب اسلامي را در اين منطقه رصد و مشاهده کردم سه مساله اساسي در منطقه وجود دارد. مساله اول عقبمانده عدالت است. مساله دوم فساد و ديگري تبعيض است. اين سه مورد کاملا مشهود بود. بار منفي که اين سه مطلب داشت فاصله طبقاتي شديدي ايجاد کرده بود، جريان اشرافيگري که کاملا در منطقه تنيده بود، در منطقه ما انسانهاي متمول بسياري داشتيم. يک مساله اين بود که بهشدت کرامت انساني خدشهدار ميشد، همچنين آرمانها و اهداف انقلاب کنار گذاشته شده بود. وقتي درباره اين مسائل در اين منطقه صحبت ميکرديد، مسئولان وقت آن دوره در کنار گوش من ميخنديدند! انقلاب و امام را نميدانستند چيست و کيست! آرمانها و اهداف انقلاب در اينجا به عقب رانده شده بود. من مطالبه را آغاز کردم. به نظرم رسيد بهترين راهي که بهعنوان امامجمعه بايد دنبال کنم، بحث عدالت است.»
مشروعيت همه ما وابسته به عدالتخواهي است
لواساني ادامه داد: «بحث مبارزه با فساد ذيل عدالت است، بحث مبارزه با تبعيض ذيل عدالت است. بايد سراغ عدالت ميرفتيم و عدالت را مطالبه ميکرديم. خيلي مطالعه کردم و مطالب زيادي خواندم. بسياري از مسئولان نميدانستند عدالت به چه معناست. تصور ما اين بود که عدالت بدين معناست که توزيع ثروت در دولت و قدرت سياسي بهدرستي انجام شود. درنتيجه تصور خيلي دقيقي از بحث عدالت نداشتيم. مقاممعظمرهبري ميفرمايند عدالت تکليف ديني است و هرکسي اين چيزها را از اسلام جدا کند، اسلام را نشناخته است. هرکسي عدالت را از اسلام جدا کند اسلام را نشناخته است. اين تعبير دقيقي است. با مصلحتانديشي و محافظهکاري نميتوان عدالت را حاکم کرد. حاکميت دين خدا به معناي عدالتي شدن در معناي واقعي کلمه است. حاکميت دين خدا در اين است. اگر دين خدا را حاکم ميکنيد بايد عدالت را برقرار کنيد و اگر عدالت اجتماعي نباشد دين خدا حاکم نشده است حتي اگر در ظاهر اسم خود را جمهوري اسلامي بگذاريم. مشروعيت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، مبارزه با تبعيض و عدالتخواهي است. اگر از عدالت عيني حرف ميزنيم يعني چيزي مثل باستيهيلز سر باز نکند و به همه دهنکجي کند، اين ويلاهاي عجيب سر باز نکند که دهنکجي کند. اگر نسبت به اينها سکوت کنيم، نامشروع هستيم. ما براي عدالت آمدهايم. بايد عدالت را جاري کنيم والا فايدهاي ندارد. دعوت به نظام اسلامي منهاي اعتقاد راسخ و عملي در راه عدالت اجتماعي دعوتي ناقص بلکه دروغ و غلط است که غيراسلامي و منافقانه خواهد بود. عدالت قابل معامله نيست، حاکم بر همهچيزهاي ماست. هيچيک از مسائل گوناگون، اعم از فرعي و مسائل حکومت اسلامي، نميتواند با عدالت معامله شود. اين اصل است. به تعبير طلبهها عدالت بر همهچيز حکومت دارد. اين بيان روشن و صريح رهبري است. حال عدهاي عدالت را زير پا ميگذارند، عدهاي فقط به منافع خود توجه ميکنند، من بايد سکوت کنم؟ من بيتفاوت باشم؟ دنبال مسئوليت بروم؟ اگر نماز ميخوانم اين نماز درست است؟ کسي که دعوت به تقوا ميکند اين راه درست است؟ در اسلام عدالت ناشي از حق است. عدالتورزي يک وظيفه الهي است. اينها تعبير من نيست بلکه تعبير رهبري است. پس حق نداريم سکوت کنيم. بايد با تمام قوا بهدنبال عدالت برويم. حرف کلي و زيبا را ما نيز ميتوانيم بيان کنيم، اما اين حرفها توخالي است. بدون عدالت، بدون استقرار عدل توحيد معنايي ندارد. فلسفه وجودي ما عدالت است. واقعا بايد با فساد مبارزه کنيم. اين تعبيرهاي حضرتآقا است.»
بروز فساد تعجبآور نيست مبارزه نکردن با فساد تعجبآور است
امامجمعه لواسان گفت: «از عدالت و کرامت انساني عقب مانديم. بهعنوان انقلابي چه وظيفهاي داريم؟ در هر جايي هستيد، روحاني هستيد، دانشجو هستيد، کاسب هستيد، امامجمعه هستيد، بايد در مسائل کشور دقت کنيد. عدالت تندروي نيست بلکه حقگرايي است. اين پرچم مطالبهگري را زمين نگذاريد. رهبري درباره مبارزه با فساد چه ميفرمايند؟ باز تکرار ميکنند مبارزه با فساد کار جهادي است. هيچکسي نميتواند براي اين کار که براي انقلاب و نظام اسلامي تعيينکننده است، خود را کنار بکشاند و از اين کار شانه خالي کند. همه بايد در اين زمينه فعال شوند. از اين صريحتر چه ميخواهيد؟ از اين جديتر چه ميخواهيد؟ بروز فساد تعجبآور نيست، مبارزه نکردن با فساد تعجبآور است. اين تعبير را با دقت توجه کنيد. من در منطقه ببينم فسادي رخ ميدهد اما چشم خود را ببندم، نبايد از من تعجب کرد؟ يکي از مشکلاتي که وجود دارد تبعيض نسبت به مردمي است که کار و جايگاهي نداشتند. اگر فردي ديواري ميسازد سريع خراب ميکنند و با شديدترين وجه برخورد ميکنند ولي با از ما بهتران اين مواجهه نبود. سراغ ضعفا و افراد کوچک نروند و افراد اصلي را رها نکنند. يکي از ظلمهاي بزرگ تبعيض است. با اين نگاه تکليف خود را فهميدم. الان هم در پيشگاه خداوند شرمندهام که وظيفه خود را انجام ندادهام. بيشتر از اين بايد تلاش ميکردم و بايد از اين امر استغفار کنم. به فضل الهي گروهي جوان و باانگيزه آمدهاند و هستند. در تهران و در سراسر کشور کار ميکنند. اين خيلي خوب است.»
حضور جوانان يعني انقلاب زنده و پيشرونده است
حاجآقا لواساني در پايان گفت: «اين آخرين خطبه حقير است و به معناي واقعي کلمه عنوان ميکنم که واقعا ناراحت نيستم. هر چيزي که در دلم است، بيان ميکنم که ذرهاي به اين جايگاه وابسته نيستم؛ چراکه بار مسئوليت امامجمعه از روي دوش اين حقير برداشته شد. اين بار سنگيني است. تجربههاي گرانبهايي را کسب کردم. نگاه به آرمانهاي انقلاب، نگاه به امام، نگاه من به سيستم کشور، نگاه من به عدالت همانند بسياري از مسئولان کشور نبود. مشکلات عيني و جزئي و درشت مردم را شناسايي کردم. اگر بخواهيد عدالت را محقق کنيد بدون مشارکت مردم امکان ندارد. عدالت توزيع قدرت است. کار دست مردم بيفتد، مردم در همه صحنهها حضور داشته باشند. نکته ديگر اين است که در اين مدت دوستان زيادي از اقشار مختلف پيدا کردم بهويژه از دانشجويان و دوستان رسانهاي هم در لواسان و هم در شميرانات و هم در تهران، در اهواز، همدان و شهرهاي مختلف بودند. اين براي بنده حقير غنيمت است. من اصلا تصور نميکردم اين عکسالعمل ايجاد شود، اين عکسالعمل هم در رسانهها و هم در فضاي مجازي قابل مشاهده بود. از جاهاي مختلف کشور با من تماس گرفته ميشد. کساني بودند که من نميشناختم. از اين عکسالعملها خيلي خوشحال و اميدوار شدم. ميدانم اين افراد که تعداد آنها کم نيست پاي کار ايستادهاند يعني انقلاب زنده و پيشرونده است. جوان ما محکم ايستاده است، جوان ما مطالبهگري ميکند. با من کاري ندارد ولي براي او عدالت و آرمانهاي انقلاب مهم است. اين اميدواري براي من وجود دارد. انقلاب اسلامي با محافظهکاري و مصلحتانديشي جلو نميرود. در زمينه امربهمعروف و نهيازمنکر واقعا ايستاده و مصداقي وارد شدهايم. اگر اينگونه نباشد و اگر حرفي بزنيد و به کسي برنخورد، وراجي ميکنيد. اگر حرفي بزنم و کسي چيزي به من نگويد، حرف من مفت است. شأن حرف به مصداقي بودن آن است. الحمدلله اين بار از روي دوش من برداشته شد و از دوستان در شوراي سياستگذاري تشکر ميکنم و به تصميم آنها احترام ميگذارم و اصلا نگران نيستم. از مردم شما لواسان حلاليت ميطلبم. از عدالتخواهان انقلابي و دوستداشتني، از طلبههايي که به بنده در اين مسير کمک و مشورت ميدانند، تشکر ميکنم.»